در حکومتهای دینی، فرد در سایه عناصر مذهبی که ارکان آن را میسازند قرار دارد. جامعه مدنی با تکیه بر هویت فردی اعضای آن معنا مییابد و جامعه دینی با فدا کردن فرد در کل. این موضوع یکی از نقاط تنش بین سیاستِ دینی شده و جامعه مدنی است. جامعه مدنی اساسا غیردینی است یعنی از دین در آن به منزله ابزار سیاسی استفاده نمیشود. در عین حال، غیردینی به معنای بیدینی یا ضد دینی نیست بلکه به این معناست که در جامعه مدنی اتفاقا بر اساس احترام به فرد و هویت و شخصیت او، دین و اعتقادات مذهبی، مسئله شخصی و وجدانی افراد به شمار میرود. در جوامع آزاد، سرهای بیصورت هر یک دارای هویت و خرد فردی میگردند. پیکر واحد به هزاران خرد مستقل تقسیم میشود که میتواند با مشارکت همگانی در تنظیم مناسبات حقوقی- سیاسی، امنیت و صلح را تأمین کرده و کنترل نماید.
جهان مدرن هیولای فرد و خودآگاهی فردی را در برابر هیولای حکومت و بر گستره جوامع مدنی پرورانده است.
در فرهنگ ایران تکیه بر «خود» و سخن گفتن از «من» چندان خوشایند نیست و حتا ضرب المثل و کلمات قصار برای تمسخر و منع آن وجود دارد! بسیاری از افراد به دلیل پیشینه عرفانی در فرهنگ ما و نیز شرم و فروتنی مخلصانه، اندیشه و نظر خویش را در گفتارها و نوشتارها با ضمییر سوم شخص و یا ضمایر نامعین بیان میدارند. البته پدیده سرکوب فردیت و شخصیت انسان از همان دوران کودکی در خانواده و جامعه را نیز باید به پیشینه فرهنگی و مذهبی اضافه نمود. در این میان اما مثلا پادشاهان «من» را کم دانسته و از ضمیر «ما» استفاده میکردند! رهبران مذهبی این تفرعن شاهانه را با تأکید بر فروتنی مبالغهآمیز و زهد، کاملا واژگون میسازند لیکن همان هدف را دنبال میکنند. مثلا آیتالله خمینی خود را «طلبه» مینامید و بدین سان عملا خود را در جایگاهی برتر از همه علما و فقها قرار میداد!
در واقع کسانی با پافشاری دائم بر نفی «خودِ» فروتن همان نتیجهای را میگیرند که دیگران با تکیه بر «خودِ» متفرعن!
آن از خودگذشتگی زیبا و «من»ستیز عاشقانه و عرفانی در فرهنگ ایرانی که امثال عطار و مولوی راویان آنند، پدیدهای است ورای جهان مادی که پیش از آنکه واقعی باشد، به گونهای سودایی و مفتون کننده سوررآلیستی است.
در فرهنگ ما معمولا نه کسی دوست دارد «من» بگوید و نه اصولا دیگران دوست دارند که کسی «من» بگوید! و من فکر میکنم این امتناع دو جانبه از دیرباز یکی از دلایل مهم سترون ماندن مباحث و زوال اندیشه علمی در ایران و تکیه بر نظرات «وارداتی» و اندیشههای «ترجمه شده» است.
فردیت، واقعیتی است که در علوم سیاسی و اجتماعی به عنوان واحد جامعه با شخصیت حقوقی و سیاسی شناخته میشود و در آغاز قرن حاضر [قرن بیستم] توسط روانشناسی فروید چهره روشنتری یافت. «خود»ی که میان ضمیر ناخودآگاه و وجدان اخلاقی محصور است، میان فردیت ناب و عرف و اخلاق اجتماعی.
[اینک] سدهها پس از پشت سر نهادن دوران روشنگری و عصر خرد، در مملکت ما صحبت از حاکمیت دینی- مدنی است. صفت «مدنی» به دلیل واقعیات جهان امروز و نیز به این دلیل که حفظ قدرت به دست آمده گویا با ابزار مدنی انجامپذیر است در واقع بر حکومت دینی تحمیل شده است.
طرحی که میبینید چند سال پیش نیز همراه یکی از نوشتههایم به نام «حکومت دیروز، اپوزیسیون امروز/ حکومت امروز، اپوزیسیون فردا» در همین روزنامه چاپ شد. در آن نوشته، سخن بر سر دور فرساینده جابجایی قدرت بین حکومتها و مخالفان آنها بود. لیکن این بار این طرح را که بر جلد کتاب ارزشمند «لهویاتان» اثر اندیشمند انگلیسی «توماس هابس» نقش بسته است، به خاطر معنای عمیق خودش همراه نوشته کردهام.
«لهویاتان» نام هیولایی است در تورات که نماد هرج و مرج و قدرت دنیوی است. روایت میشود که خداوند از پوست «لهویاتان» پوششی برای حفاظت از درستیها ساخت. طرح کتاب «هابس» بر اساس همین روایت شکل گرفت. این طرح گویاترین تصویر تلفیق قدرت زمینی والاهی در یک حکومت است. اگرچه «هابس» نظریهپرداز و طرفدار حکومت مطلقه بود لیکن چند نکته مهم را در شکلگیری و پیامد نظریه او نباید از نظر دور داشت:
نخست آنکه او مانند بسیاری از متفکران هم عصر خود دلزده از حکومت سیاه کلیسا در قرون وسطا و خسته از جنگهایی بود که آن زمان اروپا را در کام خود کشیده بود.
دو دیگر، او در کمال شهامت نیمی از قدرت الاهی را به زمین کشاند و به دست انسان و جامعه سپرد. این نکته مهم را میتوان در عنوان کتاب او نیز دریافت: «لهویاتان یا جوهر، شکل و قدرت حاکمیت دینی- مدنی».
سه دیگر اینکه او نخستین اندیشمند دوران جدید است که بر فردیت (اندیویدوآلیته) تکیه کرده و برای تمامی افراد جامعه در شکلگیری حاکمیت نقش اساسی قائل میشود. اگرچه این نقش فقط تا زمانی است که این افراد با توافق همگانی، یک حکومت فرهیخته دینی- مدنی را برگزینند که برای همیشه بر آنها حکمرانی کند. این حکومت میتواند یک فرد (شاه) و یا یک مجمع باشد. همین نظر اخیر باعث شد که «هابس» مورد خشم خانواده سلطنتی انگلیس قرار گیرد و ناگزیر به ترک وطن شود.
این مباحث درباره حکومت دینی و جامعه که چند قرن پیش جاری بود، از شوربختی پس از چهارصد سال به مباحث امروز در مملکت ما بسیار شباهت دارد!
«توماس هابس» حکومت را به پیکر انسان مانند میکرد که در آن افراد جامعه چون دست و پا و امعاء و احشاء هستند و حکومت، سر این پیکر که میاندیشد و رهبری میکند. در تصویر «لهویاتان» نیز تنها یک چهره کاملا مشخص است و آن همانا حکومت است. این چهره مذکر لبخند بر لب و تاج حکومت بر سر، با تکیه بر قدرت دین و ابزار مدنی از امنیت و صلح در کشور محافظت میکند. لیکن پیکر حاکمیت از سرهایی تشکیل شده است که چهره ندارند. این سرهای بدون چهره همان افراد ملتاند.
از نظر «هابس» در هم تنیدگی و حل شدن افراد جامعه در حکومت دینی- مدنی و سپردن سرنوشت آنان به این «هیولا» ضامن امنیت و زندگی صلحآمیز همگان است. بدین ترتیب اگرچه حکومت مطلقه دینی- مدنی مشروعیت خود را از افراد جامعه میگیرد، اما دیگر نه قابل تردید است و نه قابل پس گرفتن و تغییر. در واقع مشروعیت برخاسته از مردم یک بار برای همیشه به حکومت اعطا میشود. با این کار، افراد جامعه از فردیت و هویت سیاسی خود صرف نظر میکنند تا حاصل باارزشتری یعنی صلح اجتماعی و امنیت فردی را به دست آورند. از آن پس دیگر حکومت است که باید برای کل جامعه و خوب و بد آن تصمیم بگیرد. چنین حکومتی همان گونه که در طرح دیده میشود، در یک دست نماد دین (عصای اسقفی) و در دست دیگر نماد مدنیت (ابزار دفاع) را در توازن نگاه داشته و تنها در برابر پروردگار پاسخگو است و نه در برابر جامعه. بدین ترتیب سرکشی هر فرد از جامعه بیش از هر چیز پیمانشکنی و ضربه به حاکمیت خود جامعه است.
یک دهه پس از مرگ «توماس هابس» بود که نطفه لیبرالیسم با تأکید بر نقش افراد جامعه در امکان تغییر حکومت و به زیر سؤال رفتن مشروعیت آن شکل گرفت.
با تأکید بر هویت فردی که یکی از پایههای لیبرالیسم و اندیشههای آزادیخواهانه است، هیولای جهان مدرن یعنی فرد انسان در مرکز توجه قرار میگیرد.
در حکومتهای دینی، فرد در سایه عناصر مذهبی که ارکان آن را میسازند قرار دارد. جامعه مدنی با تکیه بر هویت فردی اعضای آن معنا مییابد و جامعه دینی با فدا کردن فرد در کل. این موضوع یکی از نقاط تنش بین سیاستِ دینی شده و جامعه مدنی است. جامعه مدنی اساسا غیردینی است یعنی از دین در آن به منزله ابزار سیاسی استفاده نمیشود. در عین حال، غیردینی به معنای بیدینی یا ضد دینی نیست بلکه به این معناست که در جامعه مدنی اتفاقا بر اساس احترام به فرد و هویت و شخصیت او، دین و اعتقادات مذهبی، مسئله شخصی و وجدانی افراد به شمار میرود. در جوامع آزاد، سرهای بیصورت هر یک دارای هویت و خرد فردی میگردند. پیکر واحد به هزاران خرد مستقل تقسیم میشود که میتواند با مشارکت همگانی در تنظیم مناسبات حقوقی- سیاسی، امنیت و صلح را تأمین کرده و کنترل نماید.
جهان مدرن هیولای فرد و خودآگاهی فردی را در برابر هیولای حکومت و بر گستره جوامع مدنی پرورانده است. جامعه ما و فرد فرد ملت ایران نمیتوانند از این بالیدن بر کنار مانده باشند.