وقتی از خود میپرسیم چگونه اعراب بدوی در قرن هفتم یا مغولها در قرن سیزدهم جهان را فتح و غارت کردند، «دولت اسلامی» پاسخ را به ما نشان میدهد. اینان تجسم آن چیزی هستند که در روند تکوینِ تمدن کانالیزه شد: انرژی جنسی و تخریبی مردان جوان. جهاد، این مردان را، از جمله در غرب، از قید و بندها آزاد میسازد. با جهادگران نمیتوان به گفتگو نشست، از همین رو آنها ما را به وحشت میاندازند. عمل آنها هرگونه انسانیتی را در دیگران انکار میکند و بیانگر پیروزی نهایی جنایتکار بر قربانی، مؤمن بر کافر، مرد بر زن، و ارباب بر برده است.
*****
فیلم «آندری روبلیوف» ساختهی آندری تارکوفسکی فیلمساز روس از شاهکارهای سینماست. فیلم، داستان یک راهب را که نقاش زبردستِ تمثالهای مذهبی است تعریف میکند. ماجرا در روسیهی قرن پانزدهم روی میدهد. در یک صحنه، تاتارها به شهر «ولادیمیر» حمله و هر آنچه بر سر راهشان هست تار و مار میکنند. کشتار میکنند، مردم را قطعه قطعه میکنند، تجاوز میکنند، غارت میکنند. تارکوفسکی در نشان دادن اینکه این قوم و قبیلهی آسیایی چگونه همه این اعمال را مرتکب میشوند، شاهکار میکند: او نشان میدهد که آنها با لذت فراوان دست کشتار میزنند.
هنگامی که چهره کشتارکنندگان در فیلم در نمای نزدیک نشان داده میشود، ما با وحشت، اشتیاق به جنایت را در صورت آنها میبینیم که میدرخشد. این مردان همهی موانع متمدنانه برای ارتکاب جنایت را به کناری نهاده و میتوانند به نیازها و انگیزههای بدوی خویش تسلیم شوند. آنها به غایت درجه رهایی رسیدهاند و از آنجا که کاملا بدون احساس هستند و بقیه انسانها در نظر آنان به وسیله لذت و تسلیم کاهش یافتهاند، پس به اوج توانایی جنسی خویش نیز دست یافته و میتوانند آشکارا خود را به عنوان افراد شرور به نمایش بگذارند.
آنچه این روزها از جهادگران در تلویزیون و یوتیوب پخش میشود، مرا به یاد این صحنه از فیلم تارکوفسکی میاندازد. یکی از تأثیرگذارترین صحنههای تاریخ سینما. وقتی از خود میپرسیم چگونه اعراب بدوی شبه جزیره عربستان در قرن هفتم میلادی یا مغولها در قرن سیزدهم میلادی جهان را فتح و غارت کردند، «دولت اسلامی» (ایس IS) پاسخ را به ما نشان میدهد. نیروی محرکّهی آنها، نیاز وحشیانه به تخریب و فتح هر آن چیزی بود که دلشان میخواست.
جهاد نجاتبخش
ارتشهای مدرن و منظم موظفاند انرژی تخریبی مردان جوان را به نظم در آورند و در مسیر سازمانیافته هدایت کنند. قوانین جنگی باید رعایت شوند. به کار بردن خشونتِ نالازم مجاز نیست. فرماندهان باید بر متعارف بودن ابزاری که به کار میبرند آگاه باشند و از زیانهای ناخواسته اجتناب کنند. هیچ کدام از این نکات اما برای جنگجویان «دولت اسلامی» محلی از اِعراب ندارد. آنها با اعلامِ پیوستن به جهاد، همه این مناسباتِ متمدنانه را به دور میاندازند. ما شاهد چهرهی رضایتمندِ بربریّتِ عریان هستیم.
کسی که مسحور جهاد است، قدرت عجیبی مییابد. او میتواند در یک تب و تاب لگامگسیخته، تجاوز کند، کشتار کند، غارت کند. به برکت مغزشویی که از سر گذرانده است، میداند که این رفتار از نظر دین وی مشروع است، و اگر بمیرد، مستقیم به بهشت میرود، جایی که هفتاد و دو دختر باکره فقط منتظر نشستهاند تا ابد در خدمت او باشند.
جنگجویان «دولت اسلامی» تجسم آن چیزی هستند که در روند تکوینِ تمدن کانالیزه شد: انرژی جنسی و تخریبی مردان جوان.
جهاد، همان گونه که امروز میبینیم، میتواند مسیر این روند را تغییر دهد و انرژی و نیاز مردان جوان را که در یک جامعه متمدن باید آن را سرکوب کرد، از نو متمرکز کند.
امروز در جهانِ غرب از همان مهد کودک، بروز هرگونه خشونت بلافاصله تحت فشار قرار میگیرد. پسران ما باید مانند دختران صلحدوستمان بزرگ شوند و انرژی (جنسی) خود را تنها در ورزش و بازیهای کامپیوتری خشن بروز دهند که در آنها هر روز دهها دشمن خیالی را به قتل میرسانند. جهاد، این مردان جوان را از این قید و بندها آزاد میسازد و درست از همین رو در غرب نیز جوانان را به خود جذب میکند.
حیثیت دیگران هیچ حرمتی ندارد
به جای نشستن در برابر مونیتور و افزودن بر قدرت بلامنازع خامی که به آنها اجازه فتح و کشتار و تجاوز و تخریب میدهد، آنان میتوانند تخیل خود را در واقعیت، در زمان واقعی و در یک صحنه جنگ واقعی، و زیر پرچم یک مأموریت الاهی زندگی کنند. جهاد به مؤمنان این امکان را میدهد که خود را در خلسهی آن ایثار کنند. آن کسی که به اصطلاح کافر است، فقط یک شیئی است که جهادگر هر کاری که دلش خواست میتواند با آن بکند.
با جهادگران نمیتوان به گفتگو نشست، از همین رو آنها ما را به وحشت میاندازند. آنها از مأموریت الاهی خود صحبت میکنند، از یک خلافت جهانی، اما ابزاری که به کار میبندند، بسی فراتر از این هدف میرود. عمل آنها هرگونه انسانیتی را در دیگران انکار میکند و بیانگر پیروزی نهایی جنایتکار بر قربانی، مؤمن بر کافر، مرد بر زن، و ارباب بر برده است. تنها میتوان امید به عفو داشت. عفو به مثابه حرکتی تحقیرآمیز، از سوی پیروزمند متعال. چنین عفوی تنها در موارد معینی میتواند انجام شود، یعنی زمانی که قربانی به اسلام بگرود؛ چیزی که معادل یک تجاوز روحی است.
امروز این قوم و قبیله نه بر اسب بلکه با نارنجکانداز بر خودروهای صحرایی سوار است. اما هنوز هم زمین زیر پای آنها میلرزد. آنها پرچم سیاه بر میافرازند و مرگ را بیش از زندگی دوست میدارند، البته پس از آنکه از جسم زنانِ اسیر به اندازه کافی متمتع شدند. آنها مجسمهها و کلیساها و هر آن چیزی را که به دستشان میرسد تخریب میکنند: حیثیت دیگران برای آنها حرمتی ندارد.
رعایت اخلاق پسندیده نیست
انگیزهی آنان برای عقل ما قابل درک نیست. مردان جوانی که میتوانند آینده خوبی داشته باشند به آنها میپیوندند. آنها درس و خانواده را رها میکنند تا راهی جنگی شوند که در آن سر بریدن قربانیان، به مثابه حداعلای تحقیر، به آیین مرگ تبدیل میشود. مردان جوان شمشیر بالای سر خود میگردانند و بدون هرگونه تردید و همدردی و تعللی از این طریق خود را از آخرین قید و بندها رها میسازند. دهها ویدئو از جهادگران، برگزاری این مراسم وحشیانه عصر حجر را ثابت میکند.
اطرافیانی که در این لحظهی تعیین کننده که در آن همهی مرزها زیر پا نهاده میشود، حضور دارند، عصبی هستند چرا که قاتل همواره مطمئن نیست و ممکن است دستش بلرزد. پس آنها فریاد «الله اکبر» سر میدهند تا با تشجیع، جهادگر بر آخرین تردیدهای احتمالی خود فائق آید. او خنجر را بیرون میکشد و زندانیاش را به یک حیوان سلاخی تبدیل میکند. از این پس، وی دیگر با هیچ رشتهای به دنیای اخلاق بند نیست. او به آسانی میتواند بکُشد و از این کار ارضاء شود و مورد احترام یارانش قرار گیرد. او بندهای تمدن را از هم گسسته است.
جرج اشتاینر فیلسوف، نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی زمانی گفته بود که یهودیان به این دلیل منفور هستند که برای نخستین بار وجدان و آرمانِ رسیدن به کمال و تعالی اخلاقی و معنوی را دریافتند [منظور افسانه «ده فرمان» است که گفته میشود از خدا بر موسی پیامبر یهودیان نازل شد]. بشریت از این تعالی متنفر است، چرا که تلاش در راه کمال هر بار میخواهد به اخلاق و معنویت پاسخ گوید ولی همواره شکست میخورد. شکست میخورد زیرا هیچ کس نمیتواند این احکام اخلاقی والا را رعایت کند. جهاد اسلامی خیلی راحت این معضل حیاتی را دور میزند!
جنگجویان نوظهور
جهاد به مؤمنان اجازه میدهد تا صدای خرد و وجدان را خاموش کنند. آنها حالا دیگر میتوانند قدرت خام جنسی خویش را به منصه ظهور برسانند. صدای این قوم و قبیلهی وحشی چیزی جز صدای لذت بی بند و بار نیست. این وحشیان، مردان و جوانان را کشتار میکنند و زنان و دختران را به بردگان جنسی خویش تبدیل میسازند. انسانها دوباره چنان بیپناهند که ده هزار سال پیش بودند، پیش از آن زمانی که قربانی کردن انسانها ملغی شود و پیش از آنکه روند آهسته و دردناکی برای مهار طبیعت بیرحم ما آغاز شود.
جهاد به این دلیل این همه قدرت دارد زیرا میتواند محدودیتهایی را از میان بردارد که ما با تلاش خستگیناپذیر در طول روند متمدن شدن به دست آوردیم و آن را در خود نهادینه کردیم. جهاد، جنگجویان نوظهوری به جهان عرضه میکند که هیچ حد و مرزی نمیشناسند. اینها به هیچ برنامه سیاسی یا مذهبی نیازی ندارند. قوهی محرکهی آنها تبعیض اجتماعی یا اقتصادی نیست. تصور مبتذل آنها از تشکیل خلافت جهانی به همان اندازه یک دستاویز است که بقیهی عقاید بیمعنایی که کشتار کافران را تجویز میکنند تا بتوانند بهشت پاک مؤمنان را بر روی زمین به وجود آورند.
نه، تمام مسئله بر سر میل به تجاوز و تخریب است که فرهنگ ما برایش یک نام دارد: شرّ.
————————————————————-
*لئون د وینتر نویسنده هلندی در سال ۲۰۱۳ رمان «یک قلب پاک» را منتشر کرد که مدتها در لیست پرفروشترینها قرار داشت.
*صحنه کوتاهی در یوتیوب از حمله تاتارها در فیلم «آندری روبلیوف» ساخته تارکوفسکی:
https://www.youtube.com/watch?v=n780Jwwhq-k&index=9&list=PL55E93BFC30B23A93
*منبع: روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگمانیه؛ ۲۰ اوت ۲۰۱۴؛
http://www.faz.net/aktuell/feuilleton/die-barbarei-der-dschihadisten-im-namen-des-schwertes-13106443.html