the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

اشتباهاتی که آنها دچارش شدند همچنان ادامه دارد...

الاهه بقراط

 

اتحاد عمل یعنی توافق بر سر رسیدن به یک هدف مشترک که هیچ فرد و گروهی به تنهایی نمی‌تواند به آن دست یابد. این هدف مشترک، چیزی جز فراهم آوردن شرایط برای برقراری دمکراسی نیست. برای رسیدن به آن نیز دو راه بیشتر وجود ندارد: یکی تشدید فشار و امید به واداشتن رژیم به عقب نشینی، دیگری دخالت خارجی که خود رژیم در آن نقش اساسی بازی می‌کند. در هر دو راه نیز اگر نیروهای دمکرات، مستقل و ملی به خود نجنبند، ایرانیان باید خود را برای نصب افراد در آب نمک خوابانده شده آماده کنند حتا اگر ظاهرا با رأی مردم روی کار بیایند!

*****

 

راست گفته‌اند دو صد گفته چون نیم کردار نیست. می‌توان آنقدر چیزهای قشنگ درباره آزادی و دمکراسی و حتا «اشتباهات» خود گفت و نوشت که بسیاری را به تأیید و تحسین وا دارد. ولی همین الان چه؟! «آنها» و مانند آنها، اشتباه نمی‌کنند؟!

افراد و گروه‌های سیاسی ایران یک بار در سرمستی پیروزی «انقلاب شکوهمند» و بار دیگر در زخم‌های عمیق شکست نابودکننده در برابر سرکوبگرانی که از همان انقلاب برخاسته بودند، دلیل وجودی خود را فراموش کردند: مبارزه پایدار، دست کم برای موجودیت خودشان!

آنها چه در آن پیروزی و چه در شکستی که پیامد آن بی‌خبری و از خودبیگانگی بود، بیشتر سیاهی لشکر و خدمتگزار قدرت شدند. چه سودی دارد که اینک پس از سه دهه به بهاران عربی هشدار داد که مبادا اشتباهات آنان را تکرار کنند! کسانی که دیگران را از اشتباهاتی که خودشان کرده‌اند بر حذر می‌دارند، آیا هرگز خود در پی جبران آن اشتباهات بر آمده‌اند؟ و آیا مطمئن هستند که هنوز و همچنان اشتباه نمی‌کنند؟! پس نقش «خندق» به دور نظام جمهوری اسلامی را چه کسانی بر عهده گرفتند تا از پیوستن معترضان «نظام» به مخالفان آن جلوگیری کنند و آنها را تا جایی که می‌توانند در قلعه جمهوری اسلامی که از جمله بر اساس همان اشتباهات بنا شده است، زندانی نگاه دارند؟! درد این احزاب و گروه‌ها، از خودبیگانگی، نداشتن استقلال اندیشه، و درک روشن از دمکراسی و آزادی است حتا اگر درباره همه اینها بگویند و بنویسند! از همین رو، نتیجه همه تلاش‌ها و جانفشانی‌های آنان برای رژیم،  سرانجام یکی پس از دیگری به «منحله» شدن خودشان انجامید! خبر چندباره‌اش را با وجود انکار و تکذیب منحل شدگان، 11 آبان، ایرنا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی اعلام کرد: نهضت آزادی و جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی منحله هستند و «تحت هیچ شرایطی» نمی‌توانند در انتخابات جمهوری اسلامی حاضر شوند!

 

مشکل قرائت

در نامه‌ای که از تهران رسیده است، هموطنی به دنبال یک درمان مشترک، تلاش می‌کند تا به تعریف یک درد مشترک برسد که ظاهرا بر خلاف آنچه پنداشته می‌شود، چندان هم مشترک نیست! او می‌نویسد: «کاش سیاه بودم! کاش نماد اعتراض‌ام، نماد بودن‌ام، رنگ تن‌ام بود. نمادی که نه می‌شد پنهانش کرد و نه می‌شد معنایی دیگر از آن ساخت».

این «قرائت»های مختلف تنها در مورد «دین» و «اسلام» نیست که از یک سو کار دست همه، از جمله کشورهای غربی، داده و از سوی دیگر همواره بر فرصت‌های کسانی افزوده و چک‌های بی محل کسانی را نقد کرده است، که نه تنها از دکان «دین» بلکه از فروش «قرائت» آن نیز از همه نظر به جیب زده‌اند و با این همه از اینکه برای دیگران موعظه «استقلال» کنند، کوتاه نمی‌آیند. آن هم در حالی که «پرواز انقلاب»شان از خارج و با «سوخت» غربی‌ها اوج گرفت و در تهران فرود آمد!

نویسنده دردمند نامه‌ای از تهران ادامه می‌دهد: «وقتی اصلاحات آمد ما از در و دیوار شهر آویزان بودیم. تعدادمان از پوسترهای خاتمی بیشتر بود» اما «اصلاحات ردای فاخری بود بر تن سنت اندیشان که به زودی از مد افتاد».

با این همه به مصداق هر دم از این باغ بَری می رسد، «بهار 88 از راه رسید. باز میدان مبارزه‌ای بین «بد و بدتر». باز هم می‌بایست قانع شوم که «بد، خوب است!» هر چند هیچ گاه نفهمیدم چگونه می‌شود با این حماقت کشوری را آباد ساخت!»

در ادامه رویدادهای 88 تا به امروز است که «نماد» نیز دچار قرائت‌های گوناگون می‌شود و هر کسی از جمله طرفداران سیدعلی خامنه‌ای و احمدی نژاد، در نوع خود، سبز می‌شوند. بر اساس همین رویدادها و کنش و واکنش حکومت و معترضان و مخالفانش است که نویسنده نامه‌ای از تهران نیز مانند هزاران هزار ایرانی دیگر به ویژه زنان، جوانان، طبقات متوسط و هم چنین زحمتکش کشور، اعتماد خود را به بازیگران رایج سیاسی از دست می‌دهد. از «کنگره ملی» که پسوند «ملی» در آن بیشتر یک تعارف است نه واقعیتی که بیشترین گرایش‌های موجود در «ملت» را در بر بگیرد، تا بیانیه‌های «راه سبز امید» که محاصره شده در میان صخره‌های عظیم امتناع و محدودیت، هر بار پژواک صدای نا«رسا»ی خود را تحویل می‌گیرد و بانگ خفه «جرس»اش حتا آنقدر طنین ندارد که بتواند خودش را بیدار کرده و به تحرکی وا دارد.

حرف، حرف، حرف و باز هم حرف! حرف‌هایی که سی سال است تکرار می‌شوند، اگر چه ممکن است برای گویندگان تازه از راه رسیده‌اش کشفی تازه باشد. بسیاری از کسانی که در سال‌های اخیر و هم چنین ماه‌ها و هفته‌های اخیر به خارج کشور آمده‌اند، تازه شروع به تکرار حرف کسانی می‌کنند که از سالها پیش از آنها به تکرار آن مشغول بوده‌اند! هیچ اشکالی در این تکرار نیست. تکرار، تأثیر آگاهی‌بخش، روشنگرانه و هم چنین تبلیغی دارد. گاه جز تکرار چاره‌ای نیست چرا که مشکل، همان است که از سی سال پیش هست! اشکال در آنجاست که این خانم‌ها و آقایان، شرایطی را که گردونه حذف و تبعید را به آنها رسانده است، کشف جدید و موقعیت تازه‌ای  می‌پندارند که گویی هم اکنون پدید آمده است. از همین رو حرف همان کسانی را تکرار می‌کنند که پیش از آنها در پره‌های  گردونه سرکوب گرفتار آمده بودند! حال آنکه منطق و به ویژه شرایط خطیر کنونی حکم می‌کند همه اینها عقل و توان خود را روی هم گذاشته و چاره‌ای بیندیشند که این گردونه را از کار انداخته و طرحی نو برای کشور در اندازد. و این تنها در صورتی ممکن است که قرائت کنندگان حرفه‌ای را متقاعد ساخت که دمکراسی و حقوق بشر یک معنی و یک نتیجه بیشتر ندارد و شامل قرائت‌های خودساخته آنها نمی‌شود و الگوبرداری‌ از ترکیه و آلمان و... برای کشوری که از همه نظر با آنها تفاوت دارد، یک اشتباه دیگر بر آن «اشتباهات» خواهد افزود!

 

مشکل اتحاد

اتحاد عمل یعنی توافق بر سر رسیدن به یک هدف مشترک که هیچ فرد و گروهی به تنهایی نمی‌تواند به آن دست یابد. این هدف مشترک، اگر به ادعاهای نیروهای سیاسی معترض و مخالف رژیم جمهوری اسلامی، از جمله مدعیان اصلاح و تعمیر رژیم باور داشته باشیم، در مرحله نخست، چیزی جز فراهم آوردن شرایط برای برقراری دمکراسی نیست.

این «شرایط» اگر قرار باشد راهی متمدنانه و مسالمت آمیز برای فراهم آوردن آن در پیش گرفته شود، سه محور اساسی دارد: آزادی همه زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت همه احزاب و گروه‌های سیاسی، اجتماعی، صنفی، و آزادی همه مطبوعات و رسانه‌ها.

تنها با تأکید بر این «همه» است که از یک سو می‌توان ادعای خود را درباره درک دمکراسی به مفهوم حکومت اکثریت با تأمین و تضمین حقوق اقلیت ثابت کرد و از سوی دیگر راه گروه‌های شبه نظامی را بست و آنها را دعوت به فعالیت سیاسی نمود و در صورت امتناع آنان، راه حقوقی و قانونی برخورد با آنان را گشود.

این همه اما هنوز به معنای تحقق دمکراسی نیست بلکه تنها فراهم آمدن شرایط آن است. طبیعی است که رژیم‌های حاکم نیز در تحقق این شرایط با عقب نشینی خود نقش بازی می‌کنند. این، رژیم‌ها هستند که باید زندانیان سیاسی را آزاد، و آزادی فعالیت احزاب و مطبوعات و رسانه‌ها را تأمین کنند. اما این عملا به معنی همکاری این رژیم‌ها با مخالفانشان برای تحقق دمکراسی و به عبارت دیگر، نابودی خودشان است! تجربه از جمله در ایران، پیامدی جز این نشان نداده است و مقاومت زمامداران جمهوری اسلامی و هم چنین توصیه آنها به رژیم سوریه همانا درسی است که آنها از انقلاب خودشان آموخته‌اند و سالها پیش در این سخن رفسنجانی بازتاب یافت: «ما اشتباهات شاه را تکرار نمی‌کنیم!»

پس اگر قرار باشد رژیم به خواست معترضان و مخالفان خود تن ندهد و حتا برای اصلاح و تعمیر خود نیز گامی بر ندارد، چه راهی برای فراهم آوردن شرایط تحقق دمکراسی باقی می‌ماند؟

به نظر من همچنان دو راه بیشتر وجود ندارد: یکی تشدید فشار و واداشتن رژیم به عقب نشینی است که خواه ناخواه به تغییرات اساسی و سرانجام نابودی آن منجر خواهد گشت. دیگری، دخالت خارجی بنا بر تجربه سال‌های اخیر است که خود رژیم در وقوع آن نقش اساسی بازی می‌کند.

هر دو راه اما تنها بر بستر جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی مردم ممکن است. و متأسفم از این که بگویم در هر دو راه نیز اگر نیروهای دمکرات، مستقل و ملی به خود نجنبند، باید مردم ایران خود را برای نصب افرادی که دیگران برایشان تعیین می‌کنند، آماده کنند، حتا اگر قرار باشد ظاهرا به انتخاب آنها و با رأی آنها روی کار بیایند! از جمله همان کسانی که داد سخن از استقلال می‌دهند و خود نمی‌دانند نه با کمک‌های سازمان یافته مادی و معنوی خارجی به جنبش‌ها، که هیچ تغییری در هیچ جای جهان بدون آنها ممکن نیست، بلکه با هزاران بند پیدا و پنهان دیگر وابسته‌اند و خود نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند بدانند!

مقابله با این مشکلِ آینده را که بی تردید ایران را بار دیگر دچار چرخه ویرانگر دخالت خارجی و انقلاب خواهد کرد، حال باید چاره اندیشید: توافق بر سر درد و درمان مشترک، اتحاد برای هدف مشترک، و تشکیلاتی، به هر نامی که می‌خواهد باشد، برای گرد آمدن همه گرایش‌های فکری دمکرات، ملی و مستقل بدون هرگونه قرائت! در فرصتی دیگر این چاره را باز هم بیشتر خواهم شکافت.

3 نوامبر 2011

 

گفتگوی رادیو فردا با عضو رهبری نهضت آزادی درباره احزاب قانونی که مانند خندقی دور تا دور قلعه جمهوری اسلامی عمل می کنند، دی 1388

 

 

| © 2011 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |