the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

باز هم پیش از آنکه دیر شود...

الاهه بقراط

 برگرفته از «پارس دیلی نیوز»

 

تجربه نشان داده است، در شرایطی که مردم به خانه‌هایشان نمی‌روند، طرف مقابل است که باید برود! این وضعیت در سوریه سبب شد تا جامعه جهانی و نهادهای بین‌المللی از مدتی پیش زمزمه «اسد باید برود» را سر دهند. این در حالیست که جمهوری اسلامی در منطقه، و رژیم‌هایی مانند چپ‌گراهای آمریکای لاتین نظیر حکومت هوگو چاوز در ونزوئلا، تنها پشتیبانان رژیم سوریه هستند. مخالفان سوری از مشارکت پاسداران جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه خبر می‌دهند و معترضان سوری تا کنون بارها پرچم جمهوری اسلامی را در تظاهرات خود به آتش کشیده‌اند. اینک رژیم ایران و سوریه هر دو درگیر یک نبرد چندجانبه در برابر جامعه جهانی، متحدان منطقه‌ای و مردم خویش قرار دارند. این است که «پیش از آنکه دیر شود» در واقع یک پیام دو سویه است:

هم برای حاکمان مستبد منطقه و هم برای مردمان آن. سرنوشت مردم خاورمیانه، سرنوشتی مشترک است. در این میان، ایرانیان، تنهاترین ملل این منطقه هستند زیرا پیوند مصنوعی که رژیم جمهوری اسلامی تلاش کرد بر زمینه «اسلام» بین «ایران» و «اعراب» به وجود آورد، هر اندازه هم که محکم می‌بود نمی‌توانست به اندازه پیوند درونی خود اعراب باشد. و با این همه از این پیوند تنگاتنگ نیز، هنگامی که آن نقطه بازگشت ناپذیر فرا می‌رسد، هیچ کاری ساخته نیست.

*****

پس از آنکه عربستان سعودی  گام نخست را برای خالی کردن  پشت رژیم سوریه برداشت، باید شاخص مهم و تازه‌ای را به موقعیت بشار اسد افزود: انزوا از سوی متحدان حتا در اتحادیه خود، اتحادیه عرب!

 اواخر روز یکشنبه هفتم ماه اوت بود که خبرگزاری‌های جهان از ریاض اعلام کردند، پادشاه عربستان در بیانیه‌ای ضمن اعتراض به سرکوب مردم سوریه، سفیر این کشور را از دمشق فرا خوانده است. وی از بشار اسد خواست «ماشین کشتار» را پیش از آنکه دیر شود متوقف کند.

به راستی، چه هنگام برای رژیم‌هایی که گوش به مردم خود نمی‌سپارند، دیر است؟ وقتی که نخستین بمب‌ها فرود آمدند؟! یا زمانی که مانند مصر و تونس دیگر تمام فرصت‌ها از دست رفته و زمانی برای انتقال قدرت خردمندانه و وداعی که شاید نام نیک به همراه داشته باشد، نمانده باشد؟!

ساعاتی پیش از آن، در همان روز، نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب، در نخستین واکنش اتحادیه عرب به رویدادهای سوریه، از بشار اسد که کشورش یکی از اعضای مهم این اتحادیه به شمار می‌رود خواسته بود هرچه زودتر به «اعمال خشونت آمیز و  اقدامات نیروهای امنیتی در برابر غیرنظامیان» پایان دهد.

در این میان، مصر پس از تقریبا پشت سر نهادن یک «شبه انقلاب» هنوز در حال هضم رویدادهای نامنتظره چند ماه گذشته است. رویدادهایی که فعلا نتیجه‌اش عزل رییس جمهوری بوده که به طور طبیعی بایستی در یک انتخابات جای خود را به فرد دیگری می‌سپرد. با این همه مصری‌ها نیز به رژیم سوریه هشدار می‌دهند «به سوی نقطه غیرقابل بازگشت می‌رود». در حالی که خود، موقعیت نسبتا آرام کنونی خویش را مدیون کوتاه آمدن رییس جمهوری هستند که وی را به محاکمه کشانده‌اند و با همین محاکمه که حتا ممکن است به اصرار گروه‌های معینی در مصر به اعدام حسنی مبارک و احتمالا برخی اعضای خانواده و یارانش بیانجامد، پیام ناخوشایندی به همه حاکمان خودکامه منطقه می‌دهند: اگر هم مانند صدام و قذافی نشوید، مانند حسنی مبارک در قفس آهنین در برابر دادگاهی قرار می‌گیرید که چه بسا ممکن است حکم مرگ شما را صادر کند! این پیام به طور طبیعی و منطقی هیچ واکنش مثبتی در حاکمان مستبد منطقه برای واگذاری و انتقال قدرت بر نمی‌انگیزد.

پیش از مصر، ترکیه وزیر امور خارجه‌اش، احمد داووداوغلو را راهی دمشق ساخت تا به گفته رسانه‌ها «پیام جدی» رجب طیب اردوغان را به بشار اسد ابلاغ کند. لیکن رییس جمهوری سوریه با خشم و تندی به وزیر خارجه ترکیه گفت: اگر برای سازش ما با مخالفان آمده اید، ما آن را رد می‌کنیم، ولی اگر جنگ می‌خواهید، بفرمایید، همه منطقه در آتش جنگ خواهد سوخت! بشار اسد تا کنون فرستادگان سیاسی دیگر کشورها مانند برزیل، هند و آفریقای جنوبی را دست خالی روانه کرده است.

 

ناتوانی مزمن  سازمان ملل

هیچ کدام از این اقدامات و هیچ یک از واکنش‌های سوریه نتوانست زمینه‌ای را برای شورای امنیت سازمان ملل متحد فراهم آورد که بتواند به دنبال چاره‌ای برای سازش بین بشار اسد و مخالفانش باشد به ویژه آنکه پیش از آن، تلاش گروه‌هایی از به اصطلاح «اپوزیسیون» که وارد گفتگو با دولت اسد شده بودند، از سوی معترضانی که  هر روز در خیابان‌های سوریه کشته می‌دهند، قاطعانه رد شد.

تجربه نشان داده است، در شرایطی که مردم به خانه‌هایشان نمی‌روند، طرف مقابل است که باید برود! این وضعیت در سوریه سبب شد تا جامعه جهانی و نهادهای بین‌المللی از مدتی پیش زمزمه «اسد باید برود» را سر دهند. این در حالیست که جمهوری اسلامی در منطقه، و رژیم‌هایی مانند چپ‌گراهای آمریکای لاتین نظیر حکومت هوگو چاوز در ونزوئلا، تنها پشتیبانان رژیم سوریه هستند. تا کنون ترکیه چند بار تسلیحاتی را که جمهوری اسلامی به مقصد سوریه روانه کرده بود، در خاک آن کشور متوقف و ضبط کرده است. مخالفان سوری از مشارکت پاسداران جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه خبر می‌دهند و معترضان سوری تا کنون بارها پرچم جمهوری اسلامی را در تظاهرات خود به آتش کشیده‌اند. بیهوده نیست که جمهوری اسلامی طبق معمول ناآرامی‌های سوریه را نیز به «آمریکا» نسبت می‌دهد.

در همین زمینه، علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اسلامی در سفری به قاهره گفته بود: «هدف آمریکا شکست مقاومت با هدف تحقق اهداف خود و رژیم صهیونیستی است و باید به سوریه کمک کرد تا بتواند به ناآرامی‌ها در این کشور پایان دهد». قرار دادن این پشتیبانی در برابر اعتراض اتحادیه عرب به کشتار مردم سوریه توسط رژیم بشار اسد، بیش از پیش تنهایی دو رژیم سوریه و ایران را نشان می‌دهد. بروجردی در همین سفر مدعی شد حالا که آمریکا مصر را از دست داده، سوریه را هدف گرفته است. حال آنکه این مصری‌ها هستند که بدون احساس نزدیکی به رژیم ایران، معتقدند رژیم سوریه به «نقطه بازگشت ناپذیر» نزدیک می‌شود.

سوریه از نظر جغرافیایی برای رژیم ایران در رابطه با اسراییل اهمیت استراتژیک دارد و اهمیت سیاسی رژیم بشار اسد برای جمهوری اسلامی نیز بر کسی پوشیده نیست. بر اساس این دو نکته بود که بروجردی صریحا تأکید نمود: «ما معتقدیم که مصالح امت اسلام حکم می کند که بسیج شویم تا سوریه را به عنوان مرکزی از مقاومت فلسطین استوار نگه داریم».

 

ضرورت همبستگی ملی و منطقه‌ای

رژیم ایران و سوریه هر دو درگیر یک نبرد چندجانبه در برابر جامعه جهانی، متحدان منطقه‌ای و مردم خویش قرار دارند. این است که «پیش از آنکه دیر شود» در واقع یک پیام دو سویه است:

هم برای حاکمان مستبد منطقه و هم برای مردمان آن. هر چه حکام خودکامه و رژیم‌های استبدادی منطقه به آن نقطه بازگشت ناپذیر بیشتر نزدیک می‌شوند، و از سوی نزدیک ترین متحدان خود، نه تنها در اروپا و آمریکا، بلکه در میان خود اعراب و مسلمان، تنها گذاشته می‌شوند، به همان اندازه باید بیشتر بر همبستگی مردم منطقه تأکید نمود. سرنوشت مردم خاورمیانه، سرنوشتی مشترک است. در این میان، ایرانیان، تنهاترین ملل این منطقه هستند زیرا پیوند مصنوعی که رژیم جمهوری اسلامی تلاش کرد بر زمینه «اسلام» بین «ایران» و «اعراب» به وجود آورد، هر اندازه هم که محکم می‌بود (که هرگز نبود) نمی‌توانست به اندازه پیوند درونی خود اعراب باشد که نه تنها دین، بلکه تاریخ و فرهنگ و نژادشان آنها را به طور طبیعی در هم می‌تند. و با این همه تجربه و واقعیت کنونی نشان می‌دهد، از این پیوند تنگاتنگ نیز، هنگامی که آن نقطه بازگشت ناپذیر فرا می‌رسد، هیچ کاری ساخته نیست. در آن نقطه، تنها همبستگی درونی یک ملت و پشتیبانی ملل دیگر، به ویژه مردم منطقه، می‌تواند تکیه‌گاهی برای یک آغاز نوین باشد. این است که پشتیبانی ایرانیان از جنبش آزادی خواهانه مردم سوریه، همزمان، به چالش کشیدن رژیم جمهوری اسلامی نیز هست. رژیمی که با هزار ترفند می‌کوشد تا رسیدن آن نقطه بازگشت ناپذیر را نه تنها برای رژیم سوریه بلکه برای خود نیز به تعویق بیندازد.

11 اوت 2011

 

| © 2011 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |