the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

عملیات میرمحسن کروبی نژاد

الاهه بقراط

 

برای کسب آرای گویای کسانی که آن را از جمهوری اسلامی دریغ می کنند است که نامزدهای ریاست جمهوری تا طرح شعار «تغییر» پیش رفته اند و ناخواسته زمینه های یک فرصت تاریخی را برای طرفداران دمکراسی فراهم می آورند. چه امکان و فرصتی بهتر از این که خود رژیم شعار «تغییر» را به میان مردم برده است؟

*****

این «مردم»، «عموم مردم»، «اکثریت مردم» و غیره که این روزها گوش زمین و زمان را کر کرده است، به راستی در کجایند؟ کدام مؤسسه بی غرض و مستقل از این «مردم» یک نظرسنجی علمی به عمل آورده که متناقض ترین نظرات به این «مردم» استناد می کنند و از سوی آنان سخن می گویند؟!

 

ولی رأی، چه آنکه خرج جمهوری اسلامی می شود و چه آنکه از جمهوری  اسلامی دریغ می گردد، اتفاقا در دست همین «مردم» و «توده» است و نه در دست کسانی که از جانب آنها حرف می زنند. مردمی که اثری از آنها را در تبلیغات و جار و جنجال های انتخاباتی نه «اصولگرایان» و نه «اصلاح طلبان» نمی توان یافت. رأی آنان را، چه آن را خرج کنند و چه نکنند، کسانی می توانند به خود اختصاص دهند که یا اعتماد آنها را جلب کرده و یا به طور مادی و معنوی، اعم از تطمیع و تحمیق، روی آنها سرمایه گذاری کرده باشند.

 

آن کسانی که این روزها شعار می دهند و اعلام می دارند «به طور گسترده» در «انتخابات» شرکت کنیم، خود مطلقا نمی دانند و نمی توانند محاسبه کنند این «گستردگی» که توقع دارند روز جمعه 22 خرداد 1388 مسببات رضایت خاطر آنها را فراهم آورد، چه وسعتی باید داشته باشد که بتواند کاندیدای مورد علاقه ایشان را بر کرسی ریاست جمهوری اسلامی بنشاند. به ویژه اگر به این رهنمود «تاریخی» دقت کنیم که برخی از اینان مردم را فرا خوانده اند تا به «کاندیداهای اصلاح طلبان» رأی بدهند! چطور می توان برای گزینش «یک» رییس جمهور، به «کاندیداها» رأی داد؟! برای رفتن به دور دوم؟! این را باید به حساب طنز بی بدیل سیاست در جمهوری اسلامی و شوخی «سیاست ورزی» در نزد مخالفانِ موافق آن گذاشت.

 

برخی از چپ ها و جمهوری خواهانی که به سخنگوی گروهی از خودی های نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده اند، بدون آنکه بتوانند از فرصتی که موسم رأی گیری در اختیار آنها نهاده است استفاده مطلوب کنند، کار «رهنمود» و «تحلیل» را به جایی کشانده اند که در تاریخ معاصر ایران در دفاع به اصطلاح روشنفکرانی که ادعای سکولاریسم، دمکراسی و حقوق بشر دارند از نامزدهای یک حکومت دینی و یک نظام خودکامه ایدئولوژیک بی نظیر است.

 

اپوزیسیون سکولار و دمکرات ایران، اعم از چپ و راست، جمهوری خواه و مشروطه طلب، در این روزها بهترین فرصت را داشته و هنوز دارد تا با گرد آمدن و توافق بر روی فراگیرترین خواست های بنیادین که بازتاب منافع ایران و ایرانی در شرایط کنونی باشد، خود را به عنوان بدیل جمهوری اسلامی مطرح کند و آن توده عظیمی را که خواه ناخواه آرای خود را از رژیم دریغ خواهند کرد، به سوی خود جلب نماید. افشاگری کاندیداهای انتصابی نظام درباره خود و نظام شان بیانگر وضعیت متزلزل و ناپایدار ساختاریست که موریانه فساد و دروغ پایه های آن را تا مرز انحطاط و سقوط جویده است.

 

آرایی که از جمهوری اسلامی دریغ می شوند، همان آرایی هستند که «می توانند» به این بدیل تعلق داشته باشند. این آرا که به غلط و چه بسا به عمد از سوی کسانی «آرای خاموش» نام گرفته است، رأی «نع» و با صدای بلند به جمهوری اسلامی است که جایی برای خرج  خود در این نظام و در میان کاندیداهای آن نمی یابد. صاحبان این آرای گویا هیچ امکانی برای ابراز وجود جز دریغ این آرا از نظام نمی یابند. به طمع جذب همین آراست که کاندیداها تا طرح شعار «تغییر» پیش رفته اند و ناخواسته زمینه های یک فرصت تاریخی را برای طرفداران دمکراسی فراهم می آورند. چه امکان و فرصتی بهتر از این که خود جمهوری اسلامی شعار «تغییر» را به میان مردم برده است؟

 

یک ویژگی شرایط کنونی جمهوری اسلامی در این است که به دلیل حذف تمامی نیروهای سیاسی مخالف، بسیاری از کسانی که در رأی گیری هایش شرکت می کند، اساسا مخالف آن هستند! این پدیده در جامعه سیاسی ایران به یک پژوهش مبتنی بر روانشناسی و رفتارشناسی نیاز دارد که شاید بتوان در یک دوران آرامش پس از جمهوری اسلامی به بررسی بالینی و مستند آن پرداخت.

 

اگر نظام بتواند بر تلاطمی که جامعه را فرا گرفته است، غلبه کند و کاندیداهای خود را که ناگزیر همزمان با افشای یکدیگر، به جان نظام خویش نیز  افتاده اند، به آشتی و سکوت فرا بخواند، سرانجام یکی از این نامزدها، به قول جوانان ایرانی «میرمحسن کروبی نژاد» رییس جمهوری اسلامی خواهد شد. ولی آیا جمهوری اسلامی می تواند جرقه ای را که با مناظره  ها به دامان نظام افتاده است، پیش از آنکه شعله ور شود، خاموش سازد؟ آیا سررشته از دست نظام و این نامزدها، که بر کسی پوشیده نیست برای هر حرف و عملی باید تأیید «رهبر» را در جیب خود داشته باشند، در رفته است؟

 

در این میان، اگر هر چند سال یک بار، بنیه ایران و ایرانی در انواع و اقسام فلاکت های اقتصادی و اجتماعی چنان فرسوده شد که دیگر نتوانست کمر راست کند، چه باک؟! ناز شست «اصلاح طلبان» و «اصولگرایان» و نظام ولایت فقیه شان که نگاه سگ هم به مدافعان به اصطلاح سکولار و دمکرات و چپ و جمهوری خواه و فعال سیاسی و مدافع حقوق زنان و فعال محیط زیست و محقق و پژوهشگر و هنرمند و نویسنده و ادیب و شاعر و ورزشکار و فیلمساز و طنزپرداز و مقاله نویس و مبلغ شان در داخل و خارج کشور نمی اندازند.

 

در عوض، اگر احمدی نژاد نرفت، آنوقت اینها می توانند همچنان به کسانی که رأی گیری را تحریم کردند، ناسزا بگویند و خودشان را آماده کنند برای رأی گیری مجلس شورای اسلامی نهم و بعد دو سال دیگر برای رییس جمهوری یازدهم و بعد مجلس شورای اسلامی دهم و بعد رییس جمهوری دوازدهم و ... اگر هم احمدی نژاد رفت، بگویند چون رفت نگذاشت دولت بعدی کار کند! زیرا اینها نیامده اند که بروند، و اگر مجبور شوند بروند، بیکار که نمی نشینند!

 

نکته آخر اینکه، آیا شما افراد و احزاب سکولار و چپ و جمهوری خواه و دمکرات به این فعالی و با  این حس عمیق مسئولیت دیده بودید که اصلا به این فکر نکنند که چگونه باید برای رسیدن به قدرت مبارزه کرد، بلکه تمام فکر و ذکرشان این باشد که چگونه و چه کسانی بر آنها حکومت کنند که حذف آنان از سیاست همچنان ادامه داشته باشد؟!

4 ژوئن 2009

 

| © 2009 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |