the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

میهنم را پس بده!

الاهه بقراط

 

     امروز خواسته‌های جامعه ایران نه به این دلیل که بر تغییر به معنای تغییرات بنیادی و تعویض رژیم تأکید می‌ورزند، بلکه بیشتر به دلیل اینکه منادی حقوقی هستند که تحقق آنها حتی از مترقی‌ترین نامزد رژیم در چهارچوب این نظام اساسا امکان پذیر نیست، بسی فراتر از خواست‌های احزاب و گروه‌های سیاسی مشارکت‌کننده و بسیاری از مدعیان روشنفکری و سکولاریسم قرار دارد. مواضع داخلی و خارجی نشان می‌دهند که راه بازگشت بر هر سه طرف درگیر در ایران بسته است: رهبری و انصارش، موسوی و اصلاح‌طلبانش، مردم و آرزوهایشان برای تغییر.

*****

من مطلقا تقدیرگرا نیستم. معتقدم فرد در تحولات اجتماعی نقش بسزا و گاه کاملا تعیین‌کننده، اعم از مثبت و منفی، دارد. لازم نیست به تاریخ و به گذشته‌های دور مراجعه کنیم. هم اینک تجربه‌ای بی‌همتا را پیش چشم داریم و این بخت را یافته‌ایم تا از نزدیک شاهد آن باشیم.

ولی معتقدم قوانین اجتماعی بسیار شبیه به قوانین طبیعی عمل می‌کنند. جوامع در هر دوره و بر اساس آنچه تاریخ و فرهنگ آنها را می‌سازد، سوخت و سازهایی دارند که هرگونه  اخلال در آن، به واکنش‌هایی منجر می‌شود که تلاش می‌کنند تا روند طبیعی زندگی را به جامعه باز گردانند. روندی که امنیت و آزادی، آسایش و رفاه، از یک سو مبانی و از سوی دیگر اهداف آن را تشکیل می‌دهند. آگاهی بر این قوانین نانوشته و شناخت این حقیقت که اساسا چنین قوانینی وجود دارند، سبب می‌شود بتوانیم واقعیت را تا آنجا که ممکن است، آنگونه که هست، تشخیص دهیم و با پرهیز از اختراع واقعیت بر اساس افکار و آرزوهای خود، به ارزیابی و تحلیل آن بپردازیم بدون آنکه منافع فردی و گروهی و یا آرزوهای شخصی خود را در آن دخالت دهیم و یا اسیر موج‌های تبلیغاتی گردیم.

 

سه طرف

امروز دیگر کمتر کسی است که تردید داشته باشد انقلاب اسلامی پیروزی مشروعه بر مشروطه پس از یک شکست هفتاد ساله بود. حکومت برآمده از انقلاب اسلامی اگرچه نام جمهوری را یدک می‌کشید و اگرچه از ابزار جوامع دمکراتیک از جمله انتخابات تلاش می‌کرد تا چهره مقبولی از خود به جهان نمایش دهد، لیکن حقیقتا چیزی جز حکومت اسلامی نبود. اگر زمامدارانش نتوانستند آن را آنگونه که می‌پندارند، پیاده کنند، در واقع به برکت رشد سیاسی و اجتماعی بود که اگرچه با تناقض‌های آشکار، لیکن به هر حال در طول انقلاب مشروطه و پس از آن در دوران سلسله پهلوی در تار و پود جامعه ایران  تنیده شده بود.

امروز این انقلابی که شاهد آن هستیم، حتی اگر شکست بخورد (که قطعا موقت خواهد بود) ولی بی‌تردید گامی سرنوشت‌ساز به سوی پیروزی قطعی و نهایی مشروطه بر مشروعه، مدرنیته بر سنت، و حکومت عرفی و سکولار بر حکومت دینی و الاهی است. مشروطه به معنای تأمین و تضمین آزادی و تجدد به اضافه پایبندی به اصول حقوق بشر و تمامی دستاوردهای دمکراتیک که جهان در صد سال گذشته به آنها دست یافته است.

در تحلیل رویدادهای اخیر ایران نباید توجه را تنها به مناسبات قدرت و جنگی که بین خودی‌های قبیله حاکم در جریان است، محدود کرد. یک کفه بسیار سنگین این رویدادها همانا مردم و جامعه هستند. کفه‌ای که نابسامانی‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شدت بر وزن آن افزوده و آن را در برابر کفه بی‌بنیه و پرفساد و پوسیده حکومت بسی سنگین کرده است.

امروز خواسته‌های جامعه ایران نه به این دلیل که بر تغییر به معنای تغییرات بنیادی و تعویض رژیم تأکید می‌ورزند، بلکه بیشتر به دلیل اینکه منادی حقوقی هستند که تحقق آنها حتی از مترقی‌ترین نامزد رژیم در چهارچوب این نظام اساسا امکان پذیر نیست، بسی فراتر از خواست‌های احزاب و گروه‌های سیاسی مشارکت‌کننده و بسیاری از مدعیان روشنفکری و سکولاریسم قرار دارد.

در چنین شرایطی، حتی اگر موسوی نیز رییس جمهوری اسلامی می‌شد، باز هم بحران مطالبات انباشته شده مردم، به شکلی بروز می‌کرد چرا که دولت موسوی بیشترین انرژی خود را در چهار سالی که در اختیار می‌داشت، بیش از هر چیز باید صرف مبارزه با رقیب سازمان‌یافته خود می‌کرد، بدون اینکه از پشتیبانی اکثریت مجلس و قوه قضاییه و هم چنین «رهبر» برخوردار بوده باشد. و نتیجه، چیزی جز انباشته شدن مشکلات و ادامه فرسایش کشور نمی‌بود. به این ترتیب نه خواست حداقلی، بلکه حداقل‌ترین خواست مبنی بر «رفتن احمدی‌نژاد» که انگیزه بسیاری از افراد برای مشارکت آنها در «انتخابات» بود، ممکن بود از نظر احساسی تنها مرهمی باشد بر سرشکستگی آنها در چشم جهانیان، لیکن هیچ راهی برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی نمی‌گشود مگر آنکه آن گونه که «اصلاح‌طلبان» تبلیغ کرده بودند، برای «تغییر» آستین‌ها را بالا می‌زدند. این کار اما بدون ایستادن در برابر «رهبر» امکان‌پذیر نمی‌بود. امروز کاری که با پیروزی موسوی در «انتخابات» به دلیل التزام مکررا اعلام شده وی به نظام و رهبری قطعا به شکست می‌انجامید، چه بسا اینک با شکست وی راهی از درون سنگلاخ جمهوری اسلامی بیابد.

در این میان باید توجه داشت که مردم را نباید فدای جنگ قدرت هیئت حاکمه کرد. اگر این مردم، جان بر کف به خیابان‌ها می‌روند نه برای موسوی و کروبی و رفسنجانی، بلکه برای دستیابی به حقوق خودشان است. کاملا می‌توان تصور کرد که اگر مردم در اعتراض به فریب بزرگ انتخابات و تحقیری که آتش به جانشان زد، به خیابان‌ها نمی‌ریختند، جنگ درون قبیله حاکم به شکل دیگری ادامه می‌یافت. «رهبر» ابتدا مردمی را که رأی داده بودند، امت اسلام خواند و آرای آنها را به حساب تأیید نظام خود نوشت. لیکن وقتی همان مردم به اعتراض برخاستند آنها را مزدور بیگانه و اوباش نامید و به خاک و خونشان کشید.

آنچه در دو هفته گذشته در ایران گذشته است، و مواضعی که در جهان نسبت به زمامداران جمهوری اسلامی اعلام شده است، از انتشار عکس خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در کنار شیخ حسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان و بن لادن رهبر القاعده تا امتناع سران کشورهای جهان در پذیرفتن و  تبریک ریاست جمهوری اسلامی احمدی‌نژاد، همگی نشان می‌دهند که راه بازگشت بر هر سه طرف در ایران بسته است: رهبری و انصارش، موسوی و اصلاح‌طلبانش، مردم و آرزوهایشان برای تغییر.

 

یک گره کور

«رهبر» پس از سخنان مکرری که در روزهای اخیر بیان کرد، و با گفتن اینکه «قانون‌شکنی» نمی‌کند و زیر بار «زور» نمی‌رود و با انداختن انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر رژیم به جان مردم، اگر هر گامی به عقب بردارد، چیزی جز نقض آنچه گفته است نخواهد بود چرا که با عقب‌نشینی هم قانون‌شکنی دیگران را پذیرفته، هم خود قانون‌شکنی کرده و هم زیر بار «زور» رفته است.

موسوی با برافراشتن پرچم «استیفای حقوق مردم» هرگونه عقب‌نشینی‌اش معنای دیگری جز زیر پا گذاشتن حقوق مردم نخواهد داشت. تلاش او برای رسیدن به یک توافق برای حفظ نظام، آن گونه که از سخنان و بیانیه‌هایش پیداست، تنها با عقب‌نشینی طرف مقابل به ثمر خواهد رسید. لیکن نشانی از عقب‌نشینی طرف مقابل نیست. آن هم با توجه به اینکه عقب‌نشینی «رهبر» در برابر مردم، بخش دیگری از قبیله حاکم را که بر مهم‌ترین منابع سیاسی و اقتصادی و امنیتی تکیه زده است، به مقابله با وی خواهد کشاند. در عین حال، هم عقب‌نشینی «رهبر» و هم عقب‌نشینی موسوی، هر دو، به معنای کوبیدن آخرین میخ به تابوت رژیمی‌ است که اگر این «انتخابات» هم نمی‌بود، به هر حال دیر یا زود و با دستاویزی دیگر با مقاومت مردم روبرو می‌شد.

مردم نیز راه پس ندارند. هرگونه عقب‌نشینی معترضان همانا به معنای گسترش سرکوب وحشیانه منتهی در سکوت خواهد بود. امروز رسانه‌های جهان می‌توانند حضور آنها را با خبررسانی مداوم مستند سازند. لیکن عقب‌نشینی مردم نه آرامش بلکه سرکوب بی‌امان را به دنبال خواهد داشت تا بار دیگر سر بلند نکنند. حضور مداوم آنها در تظاهرات، در اعتصابات و در نافرمانی‌های مدنی با حفظ آرامش و پرهیز از خشونت است که سرنوشت «تغییر» را در یک مسیر مثبت و دمکراتیک، همراه با سرنوشت نظام، رقم خواهد زد.

خود رژیم مبتکر این گره کور است. و این در حالیست که جمهوری اسلامی برخلاف اقتدار دروغینی که به نمایش می‌گذارد، هرگز تا این اندازه سست و لرزان نبوده است. تجربه نشان می‌دهد، رژیمی که دست به خشونت عریان علیه مردم می‌زند، در ضعیف‌ترین موقعیت ممکن قرار گرفته است. اختلاف و انشقاق سر تا  پای رژیم از ارتش و سپاه و بسیج تا هیئت حاکمه و نهادهای انتصابی و به اصطلاح انتخابی آن را فرا گرفته است. هر روز افراد بیشتری از خود نظام پی می‌برند که آینده‌ای در برابر آن قرار ندارد. برخی فرار می‌کنند و برخی رنگ عوض می‌کنند. و نهایتا آنهایی که پشت نظام می‌مانند، مانند هر رژیم دیگری که مسیر فروپاشی را طی کرده است، تنها اندکی خواهند بود که جانشان به آن بسته است.

در این میان، آیا ممکن است غرب این همه تصاویر و اخبار خشن از سرکوب و کشتار مردم را ناگهان به دست فراموشی بسپارد و جهان و ایران دوباره به آنچه تبدیل شود که پیش از 22 خرداد (12 ژوئن) بود؟ کاملا بعید به نظر می‌رسد. امروز سیاستمداران و رسانه‌ها دیگر نه از «ایران» بلکه مدام از «جمهوری اسلامی در ایران» سخن می‌گویند. هیچ‌گاه به این اندازه عنوان «جمهوری اسلامی» در گزارش‌ها و مقالات تکرار نشده است. آنچه را بسیاری از ایرانیان سالها تلاش می‌کردند به غربی‌ها بفهمانند، خود جمهوری اسلامی با «انتخابات» خود و با سرکوب وحشیانه‌ای که پس از آن در برابر چشم همگان به راه انداخت، به غرب حالی کرد. این رویدادها پشت جبهه مبارزات مردم ایران را در خارج از کشور چنان نیرو بخشیده که هرگز تا این اندازه یکپارچه و متحد عمل نکرده است. همان گره کور، کار را از پس گرفتن «رأی» گذرانده است. داخل و  خارج، چپ و راست، آنهایی که جمهوری اسلامی آرایشان را با فریب از چنگشان به در آورد و آنانی که رأی خود را از رژیم دریغ داشتند، کاملا متحد (صرف نظر از برخی پارازیت‌ها) در پی آن هستند تا نه رأی برخی از مشارکت کنندگان و بخشی از مردم ایران، بلکه میهن مشترک همه ایرانیان را پس بگیرند.

04 تیر 1388

25 ژوئن 2009

| © 2009 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |